• وبلاگ : همه نوع مطالب
  • يادداشت : زندگينامه اويس قرني
  • نظرات : 0 خصوصي ، 21 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    سلام عضويت در سايت مقام معظم رهبري امام خامنه اي (مد ظله العالي):http://www.khamenei.irبا ارسال يک پيام کوتاه بدون متن به شماره 20110 صورت مي پذيرد.


    چونک آن بدبخت آخر از قضا
    ناگهان آن زخم زد بر مرتضا
    مرتضي را شربتي کردند راست
    مرتضا گفتا که خون ريزم کجاست
    شربت او را ده نخست آنگه مرا
    زانک او خواهد بدن هم ره مرا
    شربتش بردند او گفت اينت قهر
    حيدر اينجا خواهدم کشتن به زهر
    مرتضا گفتا به حق کردگار
    گر بخوردي شربتم اين نابکار
    من همي ننهادمي بي او به هم
    پيش حق در جنت المأوي قدم
    مرتضا را چون بکشت آن مرد زشت
    مرتضي بي او نمي‌شد در بهشت
    بر عدو چون شفقتش چندين بود
    با چو صديقيش هرگز کين بود
    آنک چنديني غم دشمن خورد
    با عتيقش دشمني چون ظن برد
    با ميان نارد جهان بي‌کنار
    چون علي صديق را يک دوست دار
    چند گويي مرتضي مظلوم بود
    وز خلافت راندن محروم بود
    چون علي شيرحق است و تاج سر
    ظلم نتوان کرد بر شير اي پسر
    منطق الطير
    خيلي عالي بود

    باز فاروقي که عدلش بود کار
    گاه مي‌زد خشت و گه مي‌کند خار
    با در منه شهر را برخاستي
    مي‌شدي در شهر وره مي‌خواستي
    بود هر روزي درين حبس هوس
    هفت لقمه نان طعام او و بس
    سرکه بودي با نمک بر خوان او
    نه ز بيت‌المال بودي نان او
    ريگ بودي گر بخفتي بسترش
    دره بودي بالشي زير سرش
    برگرفتي همچو سقا مشک آب
    بيوه‌زن را آب بردي وقت خواب
    شب برفتي دل ز خود برداشتي
    جمله? شب پاس لشگر داشتي
    با حذيفه گفت اي صاحب نظر
    هيچ مي‌بيني نفاقي در عمر
    کو کسي کو عيب من در روي من
    ميل نکند تحفه آرد سوي من
    گر خلافت بر خطا مي‌داشت او
    هفده من دلقي چرا برداشت او
    چون نه جامه دست دادش نه گليم
    بر مرقع دوخت ده پاره اديم
    آنک زين سان شاهي خيلي کند
    نيست ممکن کو به کس ميلي کند
    ازعطارنيشابوري منطق الطير


    اي گرفتار تعصب مانده
    دايما در بغض و در حب مانده
    گر تو لاف از عقل و از لب مي‌زني
    پس چرا دم در تعصب مي‌زني
    در خلافت ميل نيست اي بي‌خبر
    ميل کي آيد ز بوبکر و عمر
    ميل اگر بودي در آن دو مقتدا
    هر دو کردندي پسر را پيشوا
    هر دو گر بودند حق از حق وران
    منع واجب آمدي بر ديگران
    منع را گر ناپديدار آمدند
    ترک واجب را روادار آمدند
    گر نمي‌آمد کسي در منع يار
    جمله راتکذيب کن يا اختيار
    گر کني تکذيب اصحاب رسول
    قول پيغامبر نکردستي قبول
    گفت هر ياريم نجمي روشن است
    بهترين قرنها قرن منست
    بهترين خلق ياران من‌اند
    آفرين با دوست داران من‌اند
    بهترين چون نزد تو باشد بتر
    کي توان گفتن ترا صاحب نظر
    کي روا داري که اصحاب رسول
    مرد ناحق را کنند از جان قبول
    يا نشانندش به جاي مصطفا
    بر صحابه نيست اين باطل روا
    اختيار جمله شان گر نيست راست
    اختيار جمع قرآن پس خطاست
    بل که هرچ اصحاب پيغامبر کنند
    حق کنند و لايق حق ور کنند
    تا کني معزول يک تن را ز کار
    مي‌کني تکذيب سي و سه هزار
    آنک کار او جز به حق يک دم نکرد
    تا به زانو بند اشتر، کم نکرد
    او چو چنديني در آويزد به کار
    حق ز حق‌ور کي برد اين ظن مدار
    ميل در صديق اگر جايز بدي
    در اقيلوني کجا هرگز بدي
    در عمر گر ميل بودي ذره‌اي
    کي پسر، کشتي به زخم دره‌اي
    دايما صديق مرد راه بود
    فارغ از کل لازم درگاه بود
    مال و دختر کرد بر سر جان نثار
    ظلم نکند اين چنين کس، شرم دار
    پاک از قشر روايت بود او
    زانک در معجز درايت بود او
    آنک بر منبر ادب دارد نگاه
    خواجه را ننشيند او بر جايگاه
    چون ببيند اين همه از پيش و پس
    ناحق او را کي تواند گفت کس



    سلام سايت قشنگي داريد.تبريک ميگم بهتون
    + عرفان 


    خيلي عالي عالي عالي بود

    گر شناسي تو شبي قدر وجود

    بس ملک آرد به سوي تو سجود

    چون شب قدرت دگرگون حال شد

    بهتر از هشتاد و اندي سال شد

    آن شبت تا مطلع الفجرت سلام

    پس سخن کوتاه بايد و السلام

     

    عصر حكومت مهدي(عج)/

     

    والعصر..

     

    قسم به عصر حكومت مهدي..عصر رهايي نهايي انسان..از خسران و نقصان و كاهش و فرسايش.

     

    عصر فروريختن همه ي نظامهاي سلطه گر و ارزشهاي طاغوتي.عصر آزادي راستين انسان از انواع بندگيها و بردگيها و ستم ها و بيدادها.عصر تجلي ايمان و عمل صالح و حق و صبر در امت واحد جهاني.عصر شكوفايي و بالندگي آزاد همه ي استعدادهاي انساني.عصر پيشوايي مستضعفين..وارثين راستين زمين.عصر ورائت و حاكميت بندگان صالح خداوند..بر پهنه ي زمان.

     

    عصر نجات غايي انسان از انواع استبداد ..استثمار..استحمار..استخفات..استعباد و نهايتا استضعاف.

     

    عصر رستن راستين انسان از خسران فرهنگي..خسران اقتصادي..خسران اجتماعي..خسران سياسي..خسران نظامي..خسران انساني..خسران اخلاقي..و ديگر خسران ها و نقصان ها.

    از کتاب سوره ي عصر پيامي به همه ي عصر ها و نسلها

    زنده ياد استاد محمد جواد شفيعيان

    ((زائر))

     

    با کارواني خسته از راه/
    با نگاهي بشکسته از دل/
    با دلي عاشق سلام ميگفت روبروي گنبد دست بر سينه يا علي بن موسي الرضا ميگفت //
    حسام الدين شفيعيان/منتظر/

    + ونار 

    سلام ودرود خداوند براو باد .انشاءالله ماهم جزو شفاعت كنندگان آن حضرت باشيم
    سلام
    اميدوارم حالتون خوب باشه...
    ببخشيد کجاي تاريخ نوشتن که ابوبکر و عمر وعثمان بهترين ياران پيامبر بودن....
    تا اونجايي که مي دونم حتي تو منابع اهل سنت هم نيست اين گفته شما...

    دستتان رد نكنه خيلي جالب بود.

    حضرت اويس يكي از بهترين اصحابه پيامبر بود همين طور كه حضرت ابوبكر و حضرت عمر و حضرت عثمان وحضرت علي بهترين اصحاب پيامبر بودن

    + کتايون 
    دوست عزير
    وقتي زحمت ميکشي و مطلبي را انتخاب مي کني ، لطفا از منابع معتبر استفاده کن. در کتب اهل سنت هم هزاران بار حدث غدير که هرکس من مولاي او هستم، علي مولاي اوست
    و يا من شهر علم هستم علي دروازه ي آن
    مکرر روايت شده است. آن وقت اويس قرني به عمر مي گويد تو بهتريني؟خوشبختانه شيعيان با روايات اهل سنت عزيز استدلال مي آورند.
    داداش من يه داستان از اويس قرني شنيدم که عاشقش شدم
    از حسن آقاي خلج شنيدم که ميگفت : به اويس خبر دادند که تو جنگ دندان پيامبر شکست
    اويسم يه سنگ برداشت زد دندونش و شکست

       1   2      >